به تماشا سوگند و به آغاز کلام....

تقدیم به بهترین و زیباترین کلام زندگیم ...زینب عزیز...

به تماشا سوگند و به آغاز کلام....

تقدیم به بهترین و زیباترین کلام زندگیم ...زینب عزیز...

برگی از دفتر خاطرات..چیتگر و پارک ساعی

 

اینم یه برگ دیگه از دفتر خاطرات من و زینبم

 

  

پارک ساعی 

 

۱۳۸۹/۲/۲۵

 

 

saaei.JPG

 

  

 

 

 

پارک  چیتگر   

۱۳۸۹/۳/۱۳ 

  

 

 

CHitgar8.jpg 

  

 

CHitgar9.jpg

  

 

 CHitgar11.jpg  

 

 

CHitgar10.jpg

سخنی با خیال معشوق....

 

   

تقدیم به عشق همیشگی ام زینب عزیز:  

هر کسی خانه خود را با چیزی تزیین می کند و  

من نیز خانه عقلم را با اندیشیدن به تو، 

 سرای روحم را با یاد تو،  

سراپرده جانم  را با عشق تو، 

 سرزمین وجودم را با محبت تو، 

 تمام قلبم را با مهر تو،  

قلمرو هستی ام را با دوست داشتن تو و  

روز و شبم را با خیال روی تو و  

حتی زبانم را با نام شیرین تو زینت می دهم و 

 لحظه ای از عمرم را که بی تو و یاد تو سپری گردد،  

لحظه های هدر شده می دانم..... 

این چنین مهر تو بر همه جان من سایه انداخته است و 

 خدا را بر آن شاکرم که لایق عشق قرار گرفته ام.  

  

 

آغوش عشق

 

  

 

 تو را نیازی نیست که بگویم

چه اندازه دوستت دارم

نیازی نیست که بگویم

چگونه سو سوی چشمان من

جز فروغ نگاه تو را نمی جوید

تو خود بهتر از هر کس می دانی

فرونخواهد نشست تشنگی لبان من

با جرعه نوشی‌های تفننی

باید که تو را به یک باره سرکشم

و دل با شراب عشق تو آرام سازم

خوب می‌دانی که حسرت لبانت

جانم را به غلغله می‌اندازد

بگذار صاحبان فتوا کافرم بپندارند

دریای شیرین من، آب خضر من

نوشیدن از آب حیات کام توست 

آتش سینه

عطش لب

حسرت دل

انتظار چشم

اشتیاق جان

بی قراری احساس

همه آغوش عشق تو را می‌طلبند ..... 

 

 

  

سکه ی از جنس عشق........روز فراموش نشدنی در جمشیدیه..

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.