به تماشا سوگند و به آغاز کلام....

تقدیم به بهترین و زیباترین کلام زندگیم ...زینب عزیز...

به تماشا سوگند و به آغاز کلام....

تقدیم به بهترین و زیباترین کلام زندگیم ...زینب عزیز...

زینب خانم این شعر هم تقدیم به شما...امیدوارم خوشت بیاد...



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تو را در آسمان شرق می جویم جایی که

آرزوهای نقره ای من خانه دارند.


تو را در حسرت یک قوی تنها ،تو را در بال و پر یک پرستوی شوریده،

و مغرب گیسوان فرشته هایی که

هرگز زمین را ندیده اند می جویم.


چشمهایت ارمغانی مهربانی و عشق است ،

بگو من در کدام یک از خیابانهای آن زاده خواهم شد؟


من از تمام کلمات دنیا فقط دو کلمه را می خواهم

" دوستت دارم "را .....و دلم می خواهد شکوفه ها

وکوهستانها گرد من جمع شوند و هزاران بار آن را با من تکرار کنند .


دوست دارم شب و شبنم آنقدر ادامه پیدا کنند تا قلب کوچکم آفتابی شود.

فانوسهای مهربانی ات را بر سر راه من بر افراز

 تا در بیشه های زشت و مه آلود گناه گم نشود.


مرا در گرد و غبار رویاهایم تنها رها مکن

و پرنده ها و ابرها را از من مگیر


دوست دارم در زیباترین آسمان تو زندگی کنم ودوشنبه ها

با رودخانه ها و رازیانه ها به گردش بروم.


سوگند به دریا و به موجی که هر دم به سوی تو بال می گشاید 

 شبها گاهی در جستجوی تو پوست تاریک

شب را لمس می کنم و حتی از سنگها سراغت را میگیرم...

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد